درد دل های یه دل شکسته

این وبلاگ درد دل های یه خسته هست که عشقش بخاطر ناملایمات روزگار مجبور ه ازش دور باشه

درد دل های یه دل شکسته

این وبلاگ درد دل های یه خسته هست که عشقش بخاطر ناملایمات روزگار مجبور ه ازش دور باشه

ای مهربان


تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام
طعم شیرین عشق را تنها با تو چشیده ام
از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام
دوستت دارم

تو را می خواهم

میخواهم تو را ، میخواهم تو را ، در همین لحظه ، همینجا
طاقت ندارم دیگر، حس کن احساس این دل تنها





عشق من


تو که میدانی تمام وجودم هستی
این متن را برای تو نوشتم تا بخوانی و بدانی همه ی زندگی ام هستی
نه قافیه دارد ، نه ردیف ، نه آهنگ دارد نه طنین
اینها همه حرف دلم بود ، همین!

فدای تو


میخواهم غرق شوم در مهر و محبتهایت
میخواهم از حالا تا آخر عمر ببوسم گونه هایت
میخواهم بگویم خیلی دوستت دارم
میخواهم بمیرم و  بعد بگویم شدم فدایت

چند جمله از نیاز


روزی در خیال عشق تو بودم ،
تا تو را به دست نیاوردم بی خیال نشدم
با همان خیال خوش ، عاشقت شدم ،
با همان خیال ، همان آرزوی محال ،
در دریای بی کران عشقت غرق شدم
.
.
.
تو همان نیمه گمشده ی منی که مدتها به انتظار آمدنش نشسته بودم
تو همان انتظاری، که در نهایت به آن رسیدم
.
.
.
میخواهم تو را در این لحظه ،
از من نخواه که آرام بگیرم ،
به خدا خیلی وقت است دلم به هوای آمدنت نشسته
.
.
.
تو نمیدانی شبی نیامده که با چشمهای خیس نخوابیده ام
یا نیامده شبی که برای رسیدن به تو با خدا راز و نیاز نکرده ام

خواب

سلام عسلم

دو سه شبی پشت سر هم خوابت رو می بینم

نمی دونم چرا

از دلتنگیه

یا از دوریت

شب آخر خواب دیدم که اومدی خونه من

یه دختر بچه همرات بود

که گفته بودی دخترته

تعجب کرده بودم ولی مهم این بود که

اومدی پیش من که پیشم بمونی

آخ که چه لذتی داشت که تو رو تو خونه ام می دیدم

رفته بودم تو باغ خونه

تو اومدی کمکم کنی از درختای باغ سیب بچینیم

یادمه که یه جعبه سیب پر کرده بودیم

از یه طرف داشتن دنبالت میگشتن

ولی برامون مهم نبود

مهم این بود که با هم بودیم

یه دفعه از خواب پریدم

خیلی حالم گرفته شد

*****************

خیلی دلم تو رو میخواد عزیزم

چیکار کنم

عشق یا عاشقی

زمین جاى رنج است هرکس در رنج خود دست و پا میزند یا شاید براى آزردن تو!
از عشق جدایت خواهند کرد
و گویند
اگر  عاشق  باشى گناه کردى  و اگر دور از عشقت باشى به قلب خود گناه کردى .
چاره چیست؟  کیست که  زفان گشاید و هستى و نیستى را برایمان آشکار سازد و راه درست را نشانمان دهد؟ کجاســـت؟

عسلم دارم از دوریت می میرم

سلام گلم

این چند روز که از من جدا شدی دنیا هر لحظه اش برام مثل چند ساعت می گذره

دلم میخواد زود تر این عمرم طی بشه تا ببینم تو این دنیا تو مال من می شی یا نه

گرچه دیگه امیدم رو از دست دادم

ولی ته دلم باز کور سوی امیدی هست

شاید دارم خودمو گول می زنم

نمی دونم

اون روزی که از من خدا حافظی کردی

نمی دونم چه طوری گذروندم

آخر وقت در مکانی بودم که تو میدونی کجاست

دختری بود خیلی شبیه به تو

آروم و سر به زیر

روبروم نشسته بود

یک ساعت و نیم مجبور بودیم روبروی هم باشیم

اون سر به میز و من چشم به او

از نظر قد و قامت هم مثل تو بود عسلم

نمیدونم چه سرنوشتی دارم من

که درست در لحظه ای که تو از من خداحافظی کردی

باید دختری رودو ساعت چشم به چشم کنترل کنم و زجر بکشم

خدایا چرا اینقدر زجرم می دی

عشقم رو ازم گرفتی

دیگه چرا کپی اونو برای عذابم جلوم گذاشتی

چقدر زجر آور بود یه لحظه به خودم اومدم دیدم چشام خیسه

سریع روم رو اونور کردم و پشت به همه ... تا

درباره وبلاگ


این وبلاگ درد دل های یه خسته هست که عشقش بخاطر ناملایمات روزگار  مجبور شده ترکش کنه

و امیدش رو از دست داده

اگه مطالب این وبلاگ جمله بندی نداره یا معنی نداره

یا خسته کننده هست از همه شما عذر میخوام
این وب فقط در جهت درد و دل با گمشده ام هست  و بس